معنی فراخی و توانایی

حل جدول

فراخی و توانایی

سعه


فراخی

گشادی، گستردگی، پهنا

لغت نامه دهخدا

فراخی

فراخی. [ف َ] (حامص) گشادگی. پهنا. فراخا. فراخنا:
سرایی بر سپهرش سرفرازی
دو میدانش فراخی و درازی.
نظامی.
|| فراوانی. وفور. خصب. رفاه. وسعت. ضد قحط و تنگی. (یادداشت بخط مؤلف): فراخی که از تنگی آمد پدید
جهان آفرین داشت آن را کلید.
فردوسی.
آن قحط برخاست و فراخی پدید آمد. (قصص الانبیاء ص 130). خدای عزوجل رحمت کرد و باران داد و فراخی پیدا شد. (مجمل التواریخ و القصص).
شه چو عادل بود ز قحط منال
عدل سلطان به از فراخی سال.
سنایی.
فراخی باد از اقبالش جهان را
ز چترش سربلندی آسمان را.
نظامی.
فراخی در جهان چندان اثر کرد
که یک دانه غله صد بیشتر کرد.
نظامی.
فراخی در آن مرز و کشور مخواه
که دلتنگ بینی رعیت ز شاه.
سعدی.
|| افزونی. بیشی. (یادداشت بخط مؤلف).


فراخی چشم

فراخی چشم. [ف َ ی ِ چ َ / چ ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) خوشخویی و وفاداری. (آنندراج).


پی فراخی

پی فراخی. [پ َ / پ ِ ف َ] (حامص مرکب) حالت یا عمل پی فراخ:
بود با راهواریش همه لنگ
با چنین پی فراخیش همه تنگ.
نظامی.
که ما را سر پرده ٔ تنگ نیست
بجز پی فراخی در آهنگ نیست.
نظامی.
ملک ازو گرچه سبز شاخی داشت
او چو خورشید پی فراخی داشت.
نظامی.

فرهنگ فارسی هوشیار

فراخی

‎ گشادگی فراخا فراخنا وسعت، پهنا، فراوانی وفور مقابل قحط تنگی، افزونی بیشی. یا فراخی چشم. گشادگی چشم، خوشخویی، وفاداری.

فرهنگ معین

فراخی

گشادگی، وسعت، پهنا، فراوانی. [خوانش: (فَ) (حامص.)]


توانایی

(~.) (حامص.) نیرومندی، قدرت.

فارسی به عربی

فراخی

غزاره

واژه پیشنهادی

فراخی

پهنا-وسعت-

وسع

اورت-غرا-پهناور

فرهنگ عمید

فراخی

فراوانی،
گشادگی، وسعت،

مترادف و متضاد زبان فارسی

فراخی

سعه، فراخنا، فراوانی، گشادگی، گشادی، گنجایش، وسعت،
(متضاد) تنگی

تعبیر خواب

فراخی

اگر درخواب بیند که خانه یا دکان فراخ شد، دلیل است روزی بر وی فراخ شود. اگر بیند که مقامی بر وی تنگ شد، دلیل است معیشت بر وی تنگ شود، فی الجمله دیدنِ فراخ شدن چیزهای تنگ درخواب، دلیل گشایش کارها است - محمد بن سیرین

معادل ابجد

فراخی و توانایی

1375

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری